من وعشقم باهم پیمان زندگی بستیممن وعشقم باهم پیمان زندگی بستیم، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

یکی یک دونه ی من

دل نوشته

1392/4/11 7:23
نویسنده : مامان منتظر
456 بازدید
اشتراک گذاری

ازصبح ساعت 6بیدارم...یه بغض عجیبی دارم..دلم میخوادگریه کن...بی دلیل بیخودوبی جهت...دوست دارم سبک شم

الان که ساعت 7صبحه...بایددو ساعت دیگه برم ازمایش بدم تاببینم مشکلم برطرف شده یانه؟  بایدم ناشتاباشم واز3ساعت قبلش بیدارباشم....حالا منم بیدارنشستم ودارم برات از دردودلام مینویسم....درده دلایی که گاهی منجربه یه بغض سنگی میشه که نمیشه کاریش کنی....فقط باید یه گوشه کنج گیربیاری بباری..تاسبک شی....

امروز ازهمون روزاس...یه صبح غم انگیز...که حتی نای اینو ندارم برم ازمایش بدم.. بی هیچ حس وحالی وشورو رمقی....نشسته ام تازمان بگذره من وبرم ازمایشگاه....فقط همین.

خدایا دلم خوشه که توشاهد تموم این لحضه های من هستی.....................

خســـــــــــــــته ام خدا....میشه پناه یک زن تنها بشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

منتظر
11 تیر 92 9:04
همیشه خدایی هست که داشتنش جبران تموم نداشته های من است
داريوش
12 تیر 92 7:02
نمي دونم شما چه جور انساني هستين كه دور بر شما پر از مشكلات هست وهنوز شما دوست داريد به مشكلات خودتون اضافه كنيد ايا با استرس ميتوانيد مشكلي را بر طرف كنيد بخودتون بياييد مقداري فكر كنيد ايا با داشتن استرس ازمايش شما خوب خواهد بود مطمئن باشيد نه استرس بدترين مريضي هست سرتون را با كار وووووووو گرم كنيد باشد بر اين مريضي غلبه كنيد وبدانيد كه خدا هيچ بنده اي را تنها نميگذارد