من وعشقم باهم پیمان زندگی بستیممن وعشقم باهم پیمان زندگی بستیم، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

یکی یک دونه ی من

یه روز پر ازدلتنـــــــــــــــــگی....

1392/8/13 14:32
نویسنده : مامان منتظر
808 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ...سلام به همه ی عزیزانم که برام نظرگذاشتن ونگرانه حالم شده بودن.....اول فرا رسیدن محرم رو تسلیت میگم به همه ی دوستان..............

اندراحوالات من همچین خوب هم نیست.....بعده حدودا 2ماهه دلم هوای اینجارو کرد...... اومدم بنویسم ازاین 2ماهی که هیچ فرقی باگذشته هام نکرد....چشم انتظاری برام شده عادت..

حالم این روزها خوش نیست...چیزی فراترازناخوشی...چیزی که شاید کسی جزخودم نفهمه

باخودم عهدکردم که دیگه نیام وننویسم....اما عهدو شکستم...

خدایامیشه دقیقا بگی داری بامن چیکارمیکنی...شاید تونستم کمکت کنم.....

خیلی بده یه درده بزرگ داشته باشی بزرگ ترازهمه ی دردای عالم..درده مادرنشدن...اما به کسی نتونی بگی.....دردی که حتی بغض هاتو...اشک هاتو...دل گرفتگی هات و...فقط خدا ببینیه وبس...

گاهی وقتا نیاز داری به کسی بگی...دردو دل کنی....خالی کنی خودتو...کناره کسی گریه کنی....اما مگه میشه درده مـــــــــــــــادر نشدن وگگفت...........

روزگاره این روزهای من پراز شکستگی ست..........روزی که دکترم رو عوض کردم ورفتم پیش دکتری که تخصصش نازایی بود.........کمرم شکست...بیزارم ازاسم نازایی...

توگوشم زنگ میزنه....صداشون که خانم محترم شما نازایی ناشناخته دارید....

میبینی خداااااااااااااااااا چه کردی بامن.......؟؟؟؟    1سال ونیم چشم انتظاره کودکی هستم که همه چی برای اومدنش مهیاس...اماتو اجازه ورود بهش نمیدی.....

خستــــــــــــــــــــــــــــــه ام

ازتموم حرفای تکراری خسته ام.............روزی هزاربار تکرارمیکنم......من بی هیچ مشکلی ...چرا نازایی ناشناخته داریم...چراااااااا؟؟؟/؟

محرم اومد.....کوچولوی من نیومد.....رفتم صفحه های عقب ترو خوندم اونجایی که پارسال محرم برای کوچولو نوشتم......

دلم گرفتهههههههه........چقدردلم خوش بود که فک میکردم ساله دیگه محرم حتمامادر میشم...

خسته ام....کلافه ام.....سردگمم......کاش یکی پیدا میشد چاره ی دردمو بهم میگفت....

خدایاااااااااااااا خواهش میکنم ازت......تورو به انتظارم قسم.......بس کن...

تورو به تنهایی هام قسم حاجتم رو بده....

 

 

دست بردلم مگذار.....

میسوزی.....

داغ خیلی چیزهاااا...بردلم مانده اس...

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

سحر
15 آبان 92 15:50
عزیزم مهربونم غصه نخور. خدا بزرگه. حتما حکمتی داره بسپار به خودش همه چیز درس میشه. منم نمیتونم به هیچ کس مشکلم رو بگم میام و اینجا که کسی نمیشناسه خودم تخلیه میکنم. نریز تو خودت اینجا جای خوبی واسه دردودل. توش ترحم نیس نگاهای بد نیس همه چیزش پاک و بی آلایشه. بیا و بنویس. ریحان ما هممون یه مشکل داریم وهمدیگهرو درک میکنیم.بهم سر بزن دوست خوبم منتظرم.
نسیــــ م
18 آبان 92 2:04
سلامـــ ریحونِ مــــــــن ...
خوبی فداتـــ شمــ؟؟

تورو خدا با خودتــ اینکارو نکن !!
تـــــــــــــــــــو نازاااا نیستی، اینو بهتــ
قول میدمــــــــــــــــــــــ
اما نی نی نازنازی داری کهـ به این زودیا نمیاد اما میااااااد ...
ببین این چه روزیه که من بهت میگم
تو به طور طبیعی باردار میشی اما زمان میبره عزیزمممممم
مگه رخساره نبود که بعد از 5سال
طبیعی باردار شد ؟؟؟؟؟؟
تو جز اون دسته از آدمایی هستی که باردار میشی اماا یکم زمان میبره عزیزمم
اصلا ناامید نباش من کلی واستــ دعا میکنمــ فردا 5 محرمــِ ...
توامــ واسه من دعا کن خواهش میکنم
محتاجمــ به دعا دوستِ خوبمــ
به حرفِ دکترا اعتماد نکن عزیزم
اونا سوادشون درحد چیزایی که تو کتابا خوندن ُ
بسپار دستـــ خداااااا
اینو فراموش نکن خدا اگه درُ دادهـ کلیدشمـ داده عزیزممممم
امیدتــ به خدا باشهـ
من مطمئنم مشکلی نداری خیالت راحت دوستمـ فقط صبر داشته باش


مرسی نسیم جون ازدلداریت گلم....منم به خودش توکل کردم...
فافا
19 آبان 92 13:12
سلام ریحانه جون عزیزم غصه نخور و بهش فکر نکن ، هر چی بیشتر به فکر کنی بدترهاااااا اگه میتونی ی کلاس یوگا بری خیلی خوبه ، هم برای بارداری هم برای ارامشت جدی میگم ! من امتحان کردم و نتیجه اش رو دیدم که دارم میگم مواظب خودت باش دوست گلم
فاطمه مامان زهرا مسافر كربلا
20 آبان 92 2:46
ريحان جان يه عالمه خصوصي
مستان
20 آبان 92 10:18
ریحوووووووووووون اینا چیه نوشتییییییییییییییی ینی پیشم بودیا انقد میزدمت ی چند کیلو کنی امیدت ب خدا باشهههههههههه
رها
20 آبان 92 12:09
سلام ریحو جوونم چقد دلم برات تنگ شده عزیزم چی بگم بهت که هر چی بگم دل شکستت و درمون نمیکنه باور نمیکنی وقتی نوشتت و خوندم اشکام کنتدل نشده بود من دردت و میفهمم. امسال منم دردت و میفهمن نمیدونم بهت چی بگم چون منم مث تو دل شکسته ام فقط میخوام بهت بگم زیاد به حرفای چرته دکترا توجه نکن اونا نمیتونن معجزه کنن اونا در حد خودشون به تو میگن اما تو همه چی و بسپار دست خدا ایشالله شش ماه کربلا دستت و بگیره و حاجت دلت و بده تو هرکاری یه حکمتی هست.این و همیشه زمزمه کن توروخدا بیا کلوپ ماها دور هم جمع شدیم از درد هم بگیم و خودمون و خای کنیم دوست دارم آجی همیشه تو نا امیدی خدا دستت و میگیره
مامان منتظر
پاسخ
سلام رهاجونم...کلی دلم برات تنگ شده گلم....نمیدونم ..شایدحکمته خداس..منم خودمو سپردم به خودش
الی
29 آبان 92 9:48
عزیز دلم این کلمه نازایی رو خیلیا خیلی راحت برا کسایی بکار میبرن که اصلا هیچ مشکلی هم ندارن درست مثل دوست من فقط بعضی دکترا قدرت تشخیص ندارن به فکر یه دکتر خوب باش منم به درد تو دچار بودم خدا رو شکر دکتر تشخیص درست داد و با اینکه نی نی م رفت ولی حداقل امیدوارم کرد که میتونم باردار بشم
مامان منتظر
پاسخ
سلام..اره حق باتوهست....منم دیگه بیخیال این دکترهاشدم..توکل به خودش
دریا
29 آبان 92 16:25
عزیزم بهت قول میدم که در این تاخیر حکمتی هست از خدا می خوام همه چشم انتظارا رو به آرزوشون برسونه عزیزم اصلا روحیه ات رو نباز به خدا توکل و مهم تر اعتماد داشته باش اون بهترین ها رو برات می خواد
مامان منتظر
پاسخ
امیدوارم بتونم درک کنم حکمت خدارو....
مهسا(مامان بیتا)
29 آبان 92 22:15
عزیزم از اینکه دوست بدی بودم و تا امروز نتونستم از احوالت باخبر بشم منو ببخش.....انقدر بیتا شلوغ شده که دیگه اصلا برام وقتی نمیذاره ریحانه جونم
مامان منتظر
پاسخ
سلام مهسا جونم...نه گلم چراناراحت شم...منم میدونم که این فینگیلی برات وقتی نمیذاره...ببوسش..
مامان اینده انشالله
30 آبان 92 17:21
سلام ریحانه جان قربونت برم من که 8 سال میرم و میام پیش دکترا اخرم من رو ناقص معرفی کردن دیگه ازشون بریدم دکتر اصلی خداست گلم که خودتم خوب میدونی نمیشه گفت بهش فکر نکن چون واقعا سخته لااقل سر خودت رو با کاری گرم کن که کمتر بهش اهمیت بدی جز دعا کاری از دست ما بر نمیاد الهی به حرمت این شب ها خدا مثل همیشه دست تو مامان منتظر رو بگیره التماس دعا یا حق
مامان منتظر
پاسخ
ممنون...الهی خداهرچی زودتردامن توروهم سبزکنه انشالله
رخساره
8 آذر 92 10:56
سلام ریحون جون دارم گریه میکنم،نمیدونم چرا ولی هر وقت از نازایی و بچه دار شدن حرف میشنوم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم اشکام خود به خود سرازیر میشه ایشاله خدا این اشکایه منو ببینه و دامن همه منتظرا رو سبز کنه منم بعد 5 سال باردار شدم وقتی که حتی فکرشو نمیکردم ما دیگه واسه از بین نرفتن عشق و زندگیمون تصمیم گرفته بودیم که اگه تا سال دیگه هم نشد بریم سرپرستی یه بچه رو قبول کنیم و عشقمون رو نثارش کنیم تا شاید خدا بهمون از صدقه سر اون نی نی داد اگه هم نداد همونو بزرگ میکنیم جای بچه نداشتمون که خدای مهربونمون امسال این پسملی رو گذاشت تو دلم با اینکه اصلا تا حالا باردار نشدم ولی خدا کمکم کرد و پسرم بدون هیچ مشکلی برام مونده و تا حالا سقطی هم نداشتم همیشه دعام این بود اگه به صلاحمه بهم بده وگرنه چیزی جز صلاحتو نمیخوام اگه شایستگیشو ندارم بهم شایستگیشو عطا کن تو هم توکلت به خدا باشه خدا هیچ کاریش بی حکمت نیست اینو به خاطر این میگم که تازه دارم حکمت این چند سال بچه دار نشدنمو میفهمم تو هم هر وقت به صلاحت باشه بهت میده فقط بی تابی نکن عزیزم با اینکه این چند سال منم نتونستم حرفمو به کسی بگم حتی مادرم و تو خودم ریختم اما نزاشتم این غصه بهم غلبه کنه و همیشه خودمو سرگرم کاری کردم تو هم حتما این کارو بکن تا کمتر بهش فکر کنی خدا بزرگه و اینو هیچ وقت یادت نره من همیشه اینو میگفتم چیزی که همیشه تو نمازامون تکرارش میکنیم ولی بهش دقت نمیکنیم با معناش آدم آروم میشه " ایاک النعبد و ایاک النستعین" " تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم"
مامان منتظر
پاسخ
ممنون رخساره جون....منم توکل میکنم به خودش...برام دعا کنی....ایشالله پسرت سالم بیاد بغلت