حال این روزهای من
حال این روزهای من ...... حال عجیبیه...حال گنگی هست.....بین امیدو ناامیدی دارم پرسه میزنم...
بالاخره اون روزه نحس رسید...روزی که واقعاازش میترسیدم.....تموم وقتی روکه توماشین نشسته بودم تا مرکزرادیولوژی برسم قلبم اونقدرمحکم میزدکه حالم داشت ازاین استرسم بهم میخورد.....بالاخره رسیدم و ازماشین پیاده شدم....
بماند که همون لحظه گوشیم وازجیبم افتادویه ازخدابی خبرهم گرفت ودر رفت.....رفتیم داخل باهمسری.. یکی قبل من منتظربود تانوبتش بشه وبره برای عکس...وقتی بهش نگاه میکردم قشنگ میفهمیدم دل تودلش نیست..
خلاصه رفت ..من موندم وبایه دنیااااااااااااا فکر....همسری هم اززمین واسمون حرف میساخت تالااقل این لحظه اخربهش فک نکنم....
حدود 20دقیقه ای شد تا اسم منو صدازدن....کیف ودادم به همسری ..چشام پره اشک شدبهش گفتم برام دعاکن خداشفامو توعکس قراربده
حس رفتن به اتاق زایمان بهم دست داد....همسری تاپشت درباهام اومدیه لبخند تلخ ومردونه ای زدو با بغض گفت...
برو ریحان من...خدای مابزرگه.....
من تواتاق ...روی تخت درازکشیدم......خانمه میگه نفس عمیق بکش.....
نمیدونم چرااون لحظه گریم گرفت....یه گریه بی صدا..امااصلا دردنداشتم اصلااااااااا....
فقط دلم به حال خودم سوخت....نمیدونم چرا دلتنگ مادرم شدم اونجاروی تخت بیمارستان...ازاینکه ازحال وروزه این روزام بی خبره....
خانمه هی میرفت ومی اومد.....هرچندثانیه میگفت ...نفس نکش..حالابکش....
20دقیقه ای طول کشید.....
بلند شدم پد زیره پامو که پراز بتادین بود وانداختم........ازاتاق میام بیرون.....چشای نگران همسری اولین چیزی بودکه به چشمم اومد....فدای دل دلواپسش....
نشستم پیشش....خودش پیچوند تومن........
چی شدخانمی؟؟ درد داشتی؟؟ چراچشات قرمزه؟؟ نکنه گریه کردی؟؟ سالم بودی؟؟
من فقط سکـــــــــــــــــوت...
جواب عکس اماده شد....رفتم پیش دکتربرام داشت عکسو توضیح میداد......خانم عزیزم لوله سمت چپ شما چسبندگی داشت که الحمدالله باز شد
برو برای بارداری اقدام کن ....یواش یواش خودتو اماده کن..........
گوشام دیگه نشنید.....چقدر دلم میخواست این 1سال ونیم اززبون یه نفراین جمله روبشنوم........
نگاه کردم به همسری.........وای خدای من چه لبخنده پیروزمندانه ای زده به دکتـــــــــــــر...
خدایا حاله این روزای من وهمسری خیلی عجیبه...
یه انرژی مثبتی اومده تو وجودمون که خدامیدونه.....احساس میکنم خیلی نزدیک شدم به مادر شدن...
خدایااااااااااااا این حس وازما نگیر....
حاله همسری این روزها عجیبه.....دارم فک میکنم به این 1سالی که نفهمیدم لوله ام چسبندگی داشت...
دارم فک میکنم به حکمت خدا که چرا تواون روز و تواون لحظه وتواون شرایط بهم فهموند دردمو..... بهم نشون داد که مشکل ازکجاس..
خدایا حکمتت چیه؟؟؟
حالـــــــــــــــــــ این روزهــــــــــــــــــــای من وهمســــــــــری خیلی عــــــجیبهــ.....خیلیــــــــــــــــــ