من وعشقم باهم پیمان زندگی بستیممن وعشقم باهم پیمان زندگی بستیم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

یکی یک دونه ی من

لحظه های ناب انتظار

1392/1/26 13:34
نویسنده : مامان منتظر
217 بازدید
اشتراک گذاری

چی بنویسم ؟

ازچی بگم؟ بازم حتماازنیومدنت؟ ازانتظارم؟ازانتظارش؟

ازکم اوردن هام...ازدلداری های بی اندازه ی شوهری....توبگو......

اصلاتو بگو ازچی بنویسم؟کلافه شدم....سردرگمم...دارم به انتهامیرسم...

پارسال شب شهادت حضرت زهرا وقتی خونه مامان ایناداشتم اش نذری رو هم میزدم ازخانم خواستم تاسال بعدشب شهادت یانی نی پیشم باشه یاتودلم باشه...

1سال گذشت...........

امانه نی نی تودلم بود....نه پیشم...نه امیدی به بودنش.....

چقدرامسال وقتی داشتم آش وبهم میزدم خجالت زده بودم........................

خجالت زده ی دلم...............دلم قرص بود تاسال بعدی یه کوشولوبینمون هست.

چقدرشرمنده ی اعتماد دلم شدم....دلم به حاله دلم سوخت...

وبازم روزاای انتظارشروع شده......انتظاری که فک میکنم شاید تاابد ادامه داشته باشه........

انتظاری که کشنده است...

 

دلــــــــــــــم هوایـــــی میخواهــــــــد

پرازنفـــــــــس های تـــــــــــــــــــــــــــــــــو......


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الی
26 فروردین 92 13:35
سلام گلم

حالمون مشترکه

هر دومون منتظر
انتظاری که انگار تا ابد میخواد ادامه داشته باشه



سلام الی....انشاالله دیگه ادامه نداره..

به زودی طعم مادرشدن ومیچشیم عزیزم
نینی عاشق
26 فروردین 92 20:49
اهای ینی چی؟؟؟؟؟؟؟؟
به بزرگی کی شک کردی؟
نشد اینطوری نشد تو و این حرفااااااا برو اون دعای اول وبلاگتو بخون شرمنده شو شرمنده خانوم نه شرمنده دلت
منو نگا کن اخر صفر نذر کردم که تا سال دیگه نینی دار بشم شدم نشدم؟؟؟؟؟ولی چون به زور خواستم دیدی چی به روزم اومد نینیم رفت دلم کباببببببببببب شد بازم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو که میدونی خودت پس دیگه نا شکری بسه به وقتش به روزش به مصلحتش کاریو میکنه که باید پس منتظر اون روز باش

اره...منم به بزگیش شک ندارم..توکلم به خودشه..
ولی گاهی ادم کم میاره یه جاهایی...