من وعشقم باهم پیمان زندگی بستیممن وعشقم باهم پیمان زندگی بستیم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه سن داره

یکی یک دونه ی من

یه شب بارونی ودلگیر

1392/3/1 1:26
نویسنده : مامان منتظر
779 بازدید
اشتراک گذاری

سلام....امشب بارون میزنه..چه بارونی...ازاون صدادارهاش...که میخوره به سقف خونه هاوتق تق صدامیده......اخ چــــــــــــه شبیه امشب....عاشقه بارونم....

فسقلی نیومده ی من میگم که بدونی امروزم رفتم پیش دکترم....دوباره دوره جدیدی برام پیچید....ازماه آینده بازم بایدیه سری کارهابکنم برای وروده توبه زمین..........بعدش من وبابایی طبق معمول همیشه رفتیم لب ساحل نشستیم....وشروع کردیم به دردودل.........

من روبه سمت دریا! مگه ازخداچی خواستم من...یه بچه ...ازوجوده خودم..ازوجوده تو..پس چرانمیشه....ته ته ته ایناچی میشه؟

عشقم روبه سمت دریا! دریارو نگاه کن...عظمتش روببین....پس تکیه کن بهش...به خوده خودش...حتمایه روزی مارو لایق میکنه..

این روزاحس بی تفاوتی بدجوری تومن احساس میشه....نمیدونم شایدبخاطره فصل زیبای بهارباشه...یانه ایمانم خیلی قوی ترشده...یانه کمی پوستم کلفت شده...

بگــــــــــــــــذریم....این فسقلی ماداره حسابی اون بالابه ریش مامیخنده....بخند..بخندمـــــــــــادر...من دلم روخوش میکنم به خنده های زیبای تو باپروردگارم...

 

خدای من خداییست که اگــــــــــرسرش فریادکشیدم... به جای اینکه بامشت بردهانم بزند...

باانگشتان مهربانش نوازشم میکندو میگوید..می دانم جــــــــــزمن کسی نداریگریه

 

الا


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

داريوش
1 خرداد 92 6:34
اري درست است خداي بزرگ سر به سرما ادمها نمي گذارد ولي اين بزرگ است كه يا كوچكترين اشاره اي زندگي همه ما موجودات روزي زمين زير رو ميشود اميدوارم كه به حق اميرالمومنين (ع) حاجت روا بشين


ممنونم....انشالله
نسیـــــ م
7 خرداد 92 20:25
عزیزمممم بلاخره نی نی هم میاد تو دلت ...

غصه نخور من دلم روشنه ....[