بازم من
یوهوووووووووووو...من اومدم بالاخره تنبلی وکنارگذاشتم واومدم
ازخونه ی مامان اینایه 2هفته ای میشه که اومدم......امادلم بازم تنگیده ...ازدست این دله لامصب خسته شدم من....
امشب اومدم که واسه دله خودم بنویسم....واسه این دله لامصب که داره پیرم میکنه...اخه یکی نیست بگه باباول کن این دلو......به خودت بچسب حال دنیاروببر.........نخیررررررررررررررررررررررر مگه من فلان شده به این حرفاگوش میدم....نه والله گوش نمیدم....
من دلم داره ریش ریش میشه واسه نبودن تو.....نیومدن تو....وقتی اومدی .....بزرگ شدی ایناروبخون وببین چه کله شقی بوده مامانت...هههههههههه
بابامنم ادمم ..دوس دارم بدون دغدغه باشم....اماانگارنمیشه ...فکرتویه فسقلی داره کچلم میکنه اونم چه کچلی...........باورنمیکنی ایناهاششششششش نگـــــــــــــــــــــــــــاه کن همه موهام ریختش....
بعضی وقتاجو میگیره منودرحده بوندس لیگا میگم بیخیال تووووووووووووووو
ولی خخخخخخخخخخ ته ته بی عرضگی عالم ودارم من.....2دقیقه بعد تویه پدرصلواتی میای توفکرپرازبی فکری من ....انگـــــــــــــــارنه انگــــــــــــــــــار که من بودم جوگیرشده بودم
بیافسقلی بیااااااااا جون مادرت منوعذابم ندهههههههههههههه