من وعشقم باهم پیمان زندگی بستیممن وعشقم باهم پیمان زندگی بستیم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

یکی یک دونه ی من

پــــــــــرازامیدواری

1391/11/28 13:02
نویسنده : مامان منتظر
254 بازدید
اشتراک گذاری

سلام...سلام ...اول به کوچولوی نیومده ی خودم دوم به همه ی دوستام که برام نظرگذاشتن.....ببخشیدکه این چندروزه نبودم......اخه تازه دیروز ازمشهد برگشتم...جاتون خالی دوستای گلم واسه همتون دعاکـــــــــــــــــــردم..

این ماهم فسقلی نیومد..هرچندامیدواربودم تومشهدبهترین عیدی روبگیرم ازاقا.. ولی خوب حتماصلاحم نبود..حتماحکمتی توش بودکه من سردر نمیارم... باامید رفتم مشهدو باامیدی دوبرابر برگشتم ازمشهد.....

خدایاشـــــــــــــــکرت...شکرت که تورو دارم ..شکرکه مشهدو دارم ویه امام رضای غریب ..........دلم به همین زودی تنگ شده..تنگه اون شب سردوبارونی توحیاط حرم صحن جمهوری هواسرد سرد تعداده جمعیت انگشت شماربود...من وشوهری به یه دیوارتکیه داده بودیم یه گنبد طلای اقانگاه میکردم وبه زور خودمو کنترل میکردم تااشکم نیادتاشوهری نبینه....همون شب اخرکه حتی بااقا خداحافظی نکردم ..گفتم میرم تادست پر بیام خداحافظی بی خدافظی من به زودی برمیگردم...........

رفتیم سمت دره خروجی برگشتم دوباره سمت گنبدسلام دادم گفتم اقامن دست پرمیام.....

الانم این ارامشم ومدیون امام رضاهستم.....


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

زينب مامان اميرعباس فرشته اسموني
28 بهمن 91 17:32
سلام عزيزم زيارتت قبول انشالله به زودي با ني نيت بري


سلام عزیزم..ممنون...ایشاالله.......
الی
29 بهمن 91 8:31
زیارت قبول
خوش به حالت
دل من واسه امام رضا تنگیده
ایشالا خیلی زود دستمون پر میشه گلم

ممنون گلم...ایشالله زودترقسمتت بشه بری پابوس اقا ...حتمادستامون پرمیشه..بوس
مسیحا بانو
29 بهمن 91 21:45
عزیزم زیارت قبول....
ایشالله که به زودی عیدی تو بگیری....
منم خیلی منتظرم ...ممنونم که دعام کردی...

به منم سر بزن!خوشحال می شم دوست من


سلام...ایشاله که به زودی نی نی میادتودلت عزیزم...
حتمامیام پیشت...بوس
مامان نفس
30 بهمن 91 5:00
سلام عزیزم/ زیارت قبول
منم سال گذشته توی اسفندماه رفتم مشهد(بعد از 15 سال) با همسرم همونجا که شما ایستادین ایستادیمو من اشک ریختم/همونجا خواستم که سال دیگه با با نی نیم برگردم اما ماهها میگذشت و هیچ خبری نبود/ چند وقت حرم امام رضا رو داشت توی tv نشون میداد یه لحظه برگشتم نگاه کردمو بعد با چشمای پر از اشک گفتم "خوب منو ضایع کردی و تحویل نگرفتی پس چی میگفتم همه که تو حاجت میدی؟" چند روز بعدش فهمیدم نی نی توی دلمه الان انقده شرمندم که نگوووو شاید توی تاریخِ مسخره ای که من براش تعیین کردم بچم بغلم نبود تا ببرمش پپیشش اما اونو توی دلم گذاشت تا بفهمم چقد بزرگه و تا ابد شرمندش بمونم/ من خیلی آدم مومن و فلانی نیستم اما یه کسایی مثه ایشون برات قابل احترامن خیلی زیاد....
مطمئنم بزودی حاجت تورو میده شک ندارم

سلام عزیزم...ممنون که بهم سرزدی...منم امیدوارم اقاحاجت دلموبده...چون ازحاجت رواییش زیادشنیدم نمونه اش تودوستم.....