بدون عنوان
بالاخره بعدازدادن یک سرنگـــــــــــــــــ جانانه خون....جواب ازمایش رو دیروز رفتم گرفتم..
شکره خدا به همون حده نرمال رسید......واین یعنی 1قدم به عشــــــــــــــــق دوم زندگیم نزدیک ترشدم...
جواب رو هم بردم به دکی نشون دادم وهمه چی اوکی بود......
اگه خدابخواداین ماه هم باید دوتا ازاین سیخا بخورم وپیش برم برای بدست اوردن کوشولوم...........
مشکلی نیست کوچولو....منی که ازامپول میترسیدم حالا شدم عین یه ابکش........عشقم که به دستم نگاه میکنه ...بغض وتوی چشماش میبنم.....باورمیکنه این زن همونی بود که همیشه ازامپول زدن در میرفت..
من حاضرم تموم درده دنیا رو به جــــــــــــــــون بخرم ..فقط وفقط برسم به اون لحضه ی که ببینم ازعشـــــــــــقه عشقم یـــــــــــــــه عشق به وجوداومده ........
اومدم یه چیزنوشته باشم....اخه بدجورهوس نوشتن کرده بودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی