خاطره
سلام سلام صدتاسلام....
این 2روزی مهمون داشتم وقت سرخاروندنم نداشتم....البته خیلی خوش گذشت رفتیم رامسر...موزه شاه...اب گرم....البته من تواب گرم نرفتم...اما بقیه رفتن...بعدشم شام مهمونه باباییم شدیم ورفتیم رستوران یه جوجه کبابی زدیم تورگ
بعدشم لب دریاویه کم عشقولانه بازی واخرشم رهسپارشدیم به سوی خونه
بالاخره مهمونام دیشب رفتن
امامن دلم نمیخواست برن....اخه ازتنهایی اعصابم خوردمیشه...توکی میایی عزیزم تاوقتموپرکنی
دوست دارم موش موشی من.....
ملوسم مادرشدن بهترین تجربه ی دنیاست...
اگه بدونی چه بی صبرانه منتظره لمسه این تجربه ام
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی